سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهار 1385 - زندگی عشق و دیگر هیچ


ساعت 12:6 عصر دوشنبه 85/2/4

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

این مطلع بسیار زیبا از غزل حضرت حافظ رو حتما شنیدین ولی شنیدن اینکه بقیه شعرا پس از بدست آوردن دل آن ترک شیرازی یا بهتر بگم وقتی دلشون رو به دست اون دادن چه کارهایی میکنن خالی از لطف نیست... ببینیم صائب تبریزی و شهریار نظرشون چیه ؟     

صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

¤ نویسنده: سیاوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:5 عصر دوشنبه 85/1/21

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست

نگفتم : عزیزم این کار را نکن

نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم

حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم

نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است

گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آن را سد نخواهم کرد

حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم

نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود

فکر میکردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد

اما حالا تنها کاری که میکنم

گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم

نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم

نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت

او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم


¤ نویسنده: سیاوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:48 عصر دوشنبه 85/1/14

سیزدهمین روز سال سپری شد، آئینی کهن و میراثی از نیاکانمان

همواره سیزدهمین روز سال جدید  مرا به یاد غزلی از استاد شهریار میاندازد که بیت زیر قسمتی از آن غزل است:

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر         من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

شنیدن داستان سرودن این غزل هم خالی از لطف نیست. در یک سیزده نوروز استاد شهریار در باغی با یاران به گپ و گفتگو مشغول بوده که پس از مدت ها دوری، ناگهان چشمش به دلدارافتاد .دلدار، دست فرزندش را در دست داشت و خرامان می آمد . دلداردختری بود که پیمان زناشویی با دیگری بست و هجرانی آفرید که در اثر آن شهریارکه دانشجوی سال آخررشته ی پزشکی بود، درس را رها کرد ودیگر تنها خود را در شعر دید و در شعر زندگی کرد . این رویداد، آن هم در روز سیزده به در باعث شد که استاد شهریار بی درنگ این غزل را بسراید :

یار و همسر نگرفتم ، که گرو بود سرم/ تو شدی مادر و من با همه پیری، پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز/ من ِ بی چاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل می خورم و چشم نظر بازم هست/ جرمم آن است که صاحبدل و صاحب نظرم

پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت / پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی وحسن و جوانی و هنر/ عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود/ که به بازار توکاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تو از آن دگری ، رو که مرا یاد تو بس / خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت / شهریارا چکنم لعلم و والاگهرم

 


¤ نویسنده: سیاوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:54 صبح شنبه 85/1/5

روزها، هفته ها و ماه ها گذشتند و سالی دیگر سپری شد، به سرعت و پرشتاب، مجددا بوی عیدی بوی توپ، بوی کاغذ رنگی، بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو، بوی یاس جا نماز ترمه مادر بزرگ ..... مجددا همان جملات همیشگی، جملاتی کلیشه ای که سالهای سال است از زمانی که به یاد داریم و به قول یونگ، گویا در ناخودآگاه جمعی مان نقش بسته است تکرار می شود. بدون کوچکترین تغییری : "سال نو مبارک" "صد سال به از این سالها" "سال خوبی داشته باشی" .... البته به یمن استفاده بهینه!! از تکنولو‍ژی ببخشید همان فن آوری خودمان، در بسیاری از موارد با ارسال یک SMS یا پیام کوتاه، سال نو را به عزیزانمان تبریک گفته ( به زبان آشنای فینگلیش ) و برایشان آرزوی سالی خوش مینمائیم.

بهر حال امید است فارق از این عبارات و جملات، گذران سالها را کمی جدی بگیریم و با خود بیاندیشیم که، به ظاهر عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد ولی آیا در عالم پیر دلمان تغییری بوجود آورده ایم !!!؟ شاید تلنگری باشد در این روزهای آغازین سال.

     مطلب زیر در مورد تاریخ کامل جشن نوروز است از جناب آقای کامیار نیک انجام، که قطعا خواندنش در این ایام خالی از لطف نیست.  با کسب اجازه از وب سایت Ict center 

در مورد پیدایش نوروز و تاریخ اولیه‌ی آن اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و در اوستا نیز به مبنای پیدایش آن اشاره نشده و فقط اجرای مراسم نوروز مقدس بوده و توصیه شده است. در مورد پیدایش نوروز چندین روایت نقل شده است که ما فقط این روایات را نقل قول می‌کنیم.

بعضی بر این عقیده هستند که تغییرات آب و هوا و گردش فصول سال باعث پیدایش نوروز شده و بعضی آن را یک جشن ملی می‌دانند و بعضی آن‌را مذهبی پنداشته‌اند. روایت معروفی هست که روز اول فروردین را جمشید شاه پیشدادی مبنای سال نو و جشن نوروز قرار داد و روایت دیگری هست که کیا خسرو (کیخسرو) پسر پرویز (یا به روایت شاه‌نامه فرزند کاووس) در این روز به سلطنت رسید. در اوستای باقی‌مانده از عهد ساسانی اشاره‌ای به تاریخچه‌ی پیدایش نوروز نشده است. بر اساس بعضی روایات، شاهان هخامنشی در قصرهایشان می‌نشستند و هدایای باارزشی را از نمایندگان استان‌های مختلف دریافت می‌کردند. در صبح نوروز شاه لباس مزّین و زیبا می‌پوشید و شخصی مشهور به خوش‌قدم (کسی که قدمش مبارک است) به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با یک فنجان طلایی و حلقه و سکه، یک شمشیر و یک تیرکمان، جوهر و یک پَرِ بزرگ (قلم آن روز برای نوشتن) و گُل به حضور شاه رفته دعای مخصوص می‌خواند. سران بزرگ دولتی پُشت سر موبد وارد می‌شدند و هدایا را به شاه تقدیم می‌کردند. شاه هدایای باارزش را به خزانه می‌فرستاد و بقیه را بین مردم تقسیم می‌کرد.

٢٥ روز قبل از نوروز ١٢ ستون گِلی در محوطه‌ی تالار ساخته می‌شد و ١٢ نوع گیاه در بالای ستون‌ها کاشته می‌شد. گیاهان مختلفی که می‌کاشتند عبارت بودند از: گندم، جو، عدس، برنج و ... در روز ٦ فروردین گیاهان تازه روییده را چیده، روی کف تالار پهن می‌کردند و تا ١٦ فروردین جمع نمی‌کردند. در زمان ساسانیان نوروز ٢١ روز بوده و روز نوزدهم جشن نوروز بزرگ بوده است.

امروزه ٦ فروردین را زرتشتیان به نام نوروز بزرگ می‌شناسند و به مناسبت تولد زرتشت جشن می‌گیرند. درست کردن آتش یک رسم عمومی دیگر بوده که در شب نوروز انجام می‌شده است. آتش به عنوان تمیزکننده و خالص‌کننده‌ی هوا و قبله‌گاه زرتشتیان همواره مورد احترام است و هر جا که نور است قبله‌گاه زرتشتیان است. در روز اول فروردین زرتشتیان به روی هم آب می‌پاشیدند و به یک‌دیگر نقل و شیرینی می‌دادند.

در ایران باستان، تاج‌گذاری پادشاهان به عنوان شروع تقویم در نظر گرفته می‌شد و سال‌های بعد با توجه به آن مبداء نام‌گذاری می‌شده مثلا می‌گفتند ماه دوم از سال هفتم سلطنت داریوش. در زمان ساسانیان تقویم نسبت به زمان هخامنشیان تغییر می‌کند. در مورد چگونگی محاسبه‌ی تاریخ و تقویم پیش از هخامنشیان اطلاع زیادی در دسترس نیست. اما بعد از هخامنشیان ٢ تقویم بوجود آمد:

١. اولین تقویم در کتیبه‌های پرسپولیس یافته شد که شامل ١٢ ماه بود که ظاهراً در ماه پاییز شروع می‌شد و تقویم خورشیدی نامیده می‌شد که شامل سال‌های کبیسه است.

٢. تقویم دوم، تقویم اوستایی بود که مبنای تقویم فرهنگ ایرانی است. در ایران باستان ماه به ٣٠ روز تقسیم شده بود که هر روز ماه اسم خاصی داشت. در تقویم اوستایی سال از ٣٦٥ روز تشکیل می‌شود که از ١٢ ماه سی روزه تشکیل شده و ٥ روز باقیمانده به نام " پنجه" معروف‌اند. در ابتدا آن‌ها سال کبیسه را در نظر نمی‌گرفتند و هر سال نوروز تغییر می‌کرد و بعدها سال کبیسه را در نظر گرفتند.

بر اساس باور زرتشتیان، هر سال ماه فروردین همراه با ارواه فَروَشی که در آخرین ١٠ روز سال به دنیای مادی می‌آیند، باز می‌گردد. بنابراین زرتشتیان این ١٠ روز آخر را به افتخار ارواح گذشتگان خود و شادی روح آن‌ها گرامی می‌دارند. سنت بعضی از زرتشتیان که قبل از نوروز است به قبرستان می‌روند می‌تواند بر همین باور استوار باشد.

تاریخچه‌ی هفت سین

در دوران ساسانی ظرف‌های زیبای چینی از چین وارد ایران شد و به همین دلیل چینی نام گرفت. برای تفاوت گذاشتن بین ظرف‌های چینی و فلزی، آن‌هایی که ساخت فلز بودند سینی نامیده شدند و آن‌ها که از کایولین ساخته شده بودند چینی نام گرفتند. عدد هفت از هفت امشاسپند در دین زرتشتی (اورمزد، وهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندامذ، خورداد و اَمُرداد) گرفته شده و به نام هفت امشاسپند، هفت سینی یا بشقاب چینی را از قند و شکر و شیرینی پر می‌کردند و بر سر سفره می‌گذاشتند.

زرتشتیان در سفره‌ی هفت سین آینه را در مقابل شمع روشن قرار می‌دهند تا روشنایی بیشتر شود که نشانه‌ی احترام به آتش است. تخم مرغ نمایانگر زاد و ولد و زایش است که همیشه در سر سفره وجود داشته است. سیر به عنوان دارو و ماده‌ای برای گندزدایی و پاکیزگی، سکه به نماد سرمایه و ثروت، سنبل گُلی که عطرش نغمه‌ی آمدن بهار می‌دهد و سبزه به نماد تولدی دوباره و شروع زندگی همیشه بر سر سفره بوده و بعضی از زرتشتیان سه قاب سبزه به نماد اندیشه‌ی‌ نیک، گفتار نیک و کردار نیک در سفره قرار می‌دهند. از دیگر چیزهایی که بر سر سفره‌‌ی ایرانیان بوده نان به نماد فراوانی، شیر تازه به نشان غذای نوزادی که تازه متولد شده و شمعدان که شمع‌ها را به احترام آتش روشن می‌کردند می‌توان نام برد.

ماهی، سیب، سنجد و سمنو همگی سَمبل‌های باروری و زایش هسنتد که برای زرتشتیان بسیار مهم و مقدس بوده‌اند.

چهارشنبه‌سوری و سیزده‌به‌در

در زمان ساسانیان ١٠ روز آخر سال را جشن می‌گرفتند و باور داشتند فراوشی یا فروَهر حافظ فرشتگان، برای انسان‌ها و روح مردگان دوباره به زمین بر می‌گردند. در زمان ساسانیان این ١٠ روز به ٢ دوره تقسیم می‌شد: پنجه‌ی کوچک و پنجه‌ی بزرگ که مربوط به ارواح بود و در این ١٠ روز زرتشتیان خانه‌ها را تمیز می‌کردند و در بام خانه‌ها آتش روشن می‌کردند که به ارواح خوش‌آمد بگویند و غذا برای ارواح کنار می‌گذاشتند که هنوز این سنت در بین بعضی از زرتشتیان مرسوم است. آتش در تمام طول شب روشن نگه داشته می‌شد تا اطمینان حاصل شود که ارواح مردگان در تاریکی در امانند. این همان است که جشن سوری خوانده می‌شود که هم اکنون در ایران فقط آخرین چهارشنبه سال را به انجام مراسم آتش‌بازی و روشن نگه داشتن آتش می‌پردازند در حالی‌که در زمان‌های قدیم این جشن در چهارشنبه انجام نمی‌شده است.

در روز سیزدهم از ماه فروردین سبزه را به آب انداخته آروزی بارندگی می‌کنند و برای کشاورزی و محصول بهتر طلب بارندگی و آب می‌کنند. اما عدد ١٣ در دین زرتشتی نحس نمی‌باشد و تمامی روزهای سال مقدس و قابل احترام‌اند. ١٣ فروردین روز تیر از ماه فروردین می‌باشد و نه تنها روز تیر در دین زرتشتی نحس نمی‌باشد، بلکه در روز تیر از ماه تیر زرتشتیان جشن گرفته و آرزوی بارندگی می‌کنند.در ادامه به نمونه‌ای از تقویم زرتشتی و نام‌های ٣٠ روز ماه و معنی آن‌ها توجه کنید.


¤ نویسنده: سیاوش

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
2

:: کل بازدیدها ::
7948

:: لینک به وبلاگ ::

بهار 1385 - زندگی عشق و دیگر هیچ

:: موضوعات وبلاگ ::

:: اوقات شرعی ::

:: دوستان من ::


:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: آرشیو ::

بهار 1385
زمستان 1384

:: موسیقی ::